غزی

غزی

روزانه هام - خاطره بازی از هر دری
غزی

غزی

روزانه هام - خاطره بازی از هر دری

ماجراهای من و فسقلی ، این قسمت ناهار

دخترک چهار سال و نیمه ، ناهارش رو زودتر خورده  

و  

من و مامانبزرگ منتظر مامانش موندیم تا با هم ناهار بخوریم 

.  

خواهرجان میاد و مشغول ناهار میشیم  

ته دیس لوبیا پلو رو من میکشم (نفر بعدی در صورت هوس می تونه به قابلمه مراجعه کنه)

دخترک همینجوری که مشغول بازی ه  

میگه  

خاله جون ، یه جوری بکش ، تهش یه چیزی هم برای ما بمونه :))))))))))))

شیرینی های دنیای کودکی

با دخترک 4 ساله داریم خونه جارو می کنیم  

 

کنار دیوار کرک می بینه  

 

جیغ میزنه "آی گرگ" ، "آی گرگ" ........  

 

الان ما رو می خوره و می دوه

خاطره

 

پسرک دلش بازی می خواست 

 

 گذاشته بودمش روی پام 

 

الاکلنگ بازی 

 

دختره حسودی میکنه ولی می خواد به روی خودش نیاره و منو گول بزنه 

 

می گه: خاله جون این پوشک داره، پو می کنه ، گند می خوره به پات ها  

 

یکمی با پسرک بازی رو ادامه می دم و بعدش با دختره میریم الاکلنگ بازی

این قسمت ترکی

واکنش خواهرزاده جان به شعر ترکی خوندن همسرجان


آخه این چه حرفی ه