غزی

غزی

روزانه هام - خاطره بازی از هر دری
غزی

غزی

روزانه هام - خاطره بازی از هر دری

خرید

پارسال به اتفاق مامان م و همسر رفته بودیم خرید

توی پاساژ هر کدوم با سرعت مطلوب خودمون مغازه ها رو نگاه می کردیم

و هر از گاهی هم بهم سر میزدیم ببینیم چی پیدا کردیم


یه مردونه فروشی هست که من عاشقشم و همسر هم زیاد ازش خرید میکنه


آقای فروشنده با تمام انرژی و هیجانش داشت یه پالتو رو پرزنت می کرد

همسر هم خوشش اومده بود ولی سر جنسش دو به شک بود و  چند تا سوال پرسیده بود


من رفتم تو ، سلام علیک با آقای فروشنده و همسر جنس رو نشون داد

من : این خیلی خوشگله ولی گوله گوله نمیشه این جنس؟


فروشنده: نه خانوم این چه حرفی ه ، این عالیه و اینها


صحنه بعد: ورود مامان به مغازه / سلام و علیک

مامان اینو ببین


مامانم : عه ، این که گوله گوله میشه


خنده حضار :)))))))))

عصبانیت آقای فروشنده :D (شما چرا همه تون همینو میگید)

بعد اون خاطره ،  یک ساله همسر دیگه تو اون مغازه نمیاد



نظرات 1 + ارسال نظر
خانم اردیبهشتی جمعه 27 آذر 1394 ساعت 10:40 http://mayfamily.blogsky.com

سلام
گوله گوله! جالبه هر خانواده ای یک سری اصطلاحات داره که به نسل بعدی منتقل میشه


چه جالب من فکر نمی کردم این قسمتش بنظر بیاد
منظور همون گلوله گلوله س ، معلوم بود؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.